اشتباه کردم

اشتباه کردم

 

دیروز خدای مهربانم همپای من در مسیر تنهایی قدم میزد و من اشتباه حس کردم تنهایم

اگر چه در دوردست ها کسی بود ولی من با وجود لطافت برگ ها در مسیر به همراه عرقی سرد بر روحم

تمام مسیر را تنها رفتم . هیچ نگفتم برای اینکه باعث دلشکستگی کسی نشوم.

اما حالا می فهمم که من تنها نبودم . الان هم تنها نیستم ، قدرتی بزرگ هست ، 

بزرگی هست که مهربان است و دوست داشتنی و هوای دلم را دارد . جنسش از زمینی ها نیست

بلکه از ماورای آسمان ها هوایم را دارد . هر وقت احساس تنهایی می کنم ، دستی بر دلم می کشد 

و خیال بی کسی ام را نوازش می کند انگار که هیچ وقت بی کسی را تجربه نکرده ام .

دوستش دارم ولی او بیشتر من را دوست دارد . دیروز دلش شکست چون در طی مسیر فکر کردم 

تنهاتر از همیشه ام در صورتی که او در کنارم قدم می زد . بزرگ دوست داشتنی من را ببخش ،

من را ببخش که اشتباه کردم و حضورت را در کنارم حس نکردم . خدایا بازم اشتباه کردم و دلت را شکوندم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:, ] [ 14:3 ] [ عماد کیان ]
[ ]